انتخاب ها

یا رب گاهی باید برگردی عقب ، خیلی عقب و درسی را ، مطلبی را دوباره بخوانی، دوباره و سه باره و چندین و چند باره...و باز بگذرانی مرحله ای را که هربار  طی میکنی... گروه اول تکلیف مشخصی دارند ، پروردگارشان را امید دارند ، دست هایشان همیشه رو به بالاست ، تلاش می کنند ، زحمت می کشند و رو به آسمان و پر سرعت رشد می کنند ، انها لحظه ای پوییدن نور را رها نمی کنند ... گروه دوم تکلیف مشخصی دارند رو به سوی آسمان ندارند ، زمین را پناهگاه خود فرض کرده اند ، روی زمین می خزند و خود را تکثیر می کنند ، گاهی که محیط مناسب باشد وسعت هم می گیرند ، تلاش دارند و زحمت می کشند ، از انوار عمومی بهره دارند اما پیرو نور نیستند ... گروه سوم تکلیف مشخصی ندارند ، رویشان به آسمان است اما اتکایشان به زمین است ، نیلوفر هستند و می پیچند دور گروه های دیگر گاهی گروه دوم ، گاهی گروه اول ، آن ها گاهی عبور نور را غیر ممکن می کنند ، انقدر شاخ و برگ اضافه می کنند و می پیچند تا هیچ نوری از هیچ گذرگاهی به گروهی که دورش حلقه زده اند نرسد ... سبزینه ی میزبان خشک می شود و بعد نیلوفر ، زحمت نمی کشند ، تلاش نمی کنند ، می پیچند و گاهی گل هم می کنند تا فریب باشند برای عده ای در قضاوت هایشان ... گروه چهارم نه نور را می جویند و نه زمین را پناهگاه ، نا به هنگام به وجود می آیند و بی جا زیست می کنند و منابع را تلف می کنند و نه تلاش می انتخاب ها...ادامه مطلب

-خیال می کنمدچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی-دچار یعنی-..........عاشقو فکر کن که چه تنهاستاگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد- چه فکر نازک غمناکی!- و غم تبسم پوشیده نگاهگیاه استو غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاستخوشا به حال گیاهان که عاشق نورندو دست منبسط نور روی شانه آنهاست...... کدام راه مرا می انتخاب ها...ادامه مطلب

بسم الله الرحمن الرحیم     امروز با خودم فکر میکردم کاش یکی هم پیدا میشد قصه ما را بنویسد. توی این دنیای پرهیاهو، وسط ماجرای پر سوز و گداز رمان ها، بین همه حکایت هایی که از دوست داشتن گفته اند و شنیده ایم، جای قصه ما زیادی خالی است عزیز… امروز باخودم فکر میکردم کاش یکی قصه ما را مینوشت. من را می نوش انتخاب ها...ادامه مطلب

یا رب المربوبینای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس خاموش کن صدارا، نقاره می زند طوس آیا مسیح ایران کم داده مرده را جان جانی دوباره بردار با ما بیا به پابوس آنجا که خادمینش از روی زائرینش گرد سفر بگیرند با بال ناز طاووس خورشید آسمان ها در پیش گنبد او رنگی ندارد آری چیزی شبیه فانوس رویای ناتمامم ساعات در حرم بود باقی عمر اما افسوس بود و کابوس وقتی رسیدی آنجا در آن حریم زیبا زانو بزن به پای بیدار خفته در طوس...دوستانی که میخوان یه روز در سال خادم امام رضا باشن... یه فرصت... شعر از برقعی انتخاب ها...ادامه مطلب

  یا رب المربوبین     تا چند سال پیش که از اوضاع ایران و ایرانیا خیلی شاکی بود در حین غر غر کردنهاش فهمید (البته بهش فهموندن) که اوضاع خانواده اش هم چیزی شبیه اوضاع ایرانه... مدتی که گذشت به همون ترتیب فهمید که اوضاع خودش نه تنها دست کمی از بی همتی و بی سر و سامونی و تنبلی و رفاه طلبی ایرانیا( که همیشه بخاطر پیش نرفتن کار های اساسی توش غر غر میکرد) نداره بلکه بسیار وخیم تر هم هست... حالا امروز فهمید پیشرفت شایانی کرده!!! الان عین عربستان شده اوضاعش!!! البته با یه تعبیر متفاوت: تن دادن به جنایت از سر احساس ناتوانی عمیق! حاجیانی که با سختی به دست آورده ای را یک س انتخاب ها...ادامه مطلب

    دشمن که ذاتش دشمنی است، توقعی از او نباید داشت... دوستی که دشمن را دشمن نداند هم که تکلیفش مشخص است...البته مثل اینکه جدیدا توجیهات مخصوصی برای این طرز تفکر ! ابداع شده. اما دوستی که به دشمن رای میدهد را چکار باید کرد؟   دیگر برجام را غم نیست... مرثیه ی نمایندگان شریف ملت و مجلسمان را بخوان...     قانونمند بودن حدّاققققل ترین توقعی است که از اعضای مجلس قانون گذار! می رود.   یکی به آنها بگوید قانونگذاری به معنی قانون را زمین گذاشتن! نیست. جناب رئیس می شنوی ؟   فریاد عدالتخواهی مان را کجا میتوانیم سر دهیم؟ انتخاب ها...ادامه مطلب